۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

صدای سکوت

7 نقد/نظر/پیام(همینجا)
با احترام:
تقدیم به استادم، سرکار خانم فیضی
- - - - - - - - - - - - - - - - -
برگی نیست،
بادی نیست،
دیگر حتی فریادی نیست.
*
خواب بودم
و خواب می دیدم،
صدایی آمد،
سرشار از سکوت
وسکوت را که گاه خواهر مرگ است با خود آورد.
**
بیدار شدم،
صدای سکوت بیدارم کرد
تاریک بود
حتی از آسمان هم برف سیاه می بارید
دیدمت،
گوشه ی باغچه، فانوس به دست ایستاده بودی
نگاهت کردم
خندیدی
لبخندت نور اورد
گویی آسمان روشن شد
صبح شده بود
خورشید که آمد؛
خبری از تو نبود،
فانوست را به شاخه ی لیمو آویخته و رفته بودی.
***
صدایت کردم،
نبودی انگار
رد پایت روی برفها مانده بود.
****
با رد پای تو سفر کردم
وقتی دیدمت؛
دوباره می خندیدی
بانوی بردبار باران و بنفشه؛
دارد عید می آید
یادمان باشد به چلچله ها سلامی دوباره کنیم
دارد عید می آید....
بیست و سوم آبان ماه 1389

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

گم شده بودیم/به یاد سینا مدبر نیا

9 نقد/نظر/پیام(همینجا)
تو را پیدا کرده بودم
گم شده بودی انگار
وقتی پیدایت کردم
می خندیدی
خندیدندت، خنده نبود
تیری بود که از چله رها می شد.
*
وقتی پیدایت کردم
خودت نبودی
انگار
یک تاریخ بود
انگار
 آنکه حرف می زد از غباری دور آمده بود
انگار
از لای کتابهای تاریخ کسی مسافر این زمان شده بود.
**
تو را پیدا کرده بودم
وقتی پیدایت کردم، گم شده بودی
و داشتی خودت را پیدا می کردی
من پیدایت کردم
اما انگار خودم هم گم شده بودم
وقتی گم شده بودم
داشتی پیدایم می کردی
گفتی
درود
و با درود من غنچه ی لبت شکفت.
***
گم شده بودیم
آری انگار گم شده بودیم
گفتی
حالا چطور پیدا شویم؟
داشتیم پیدا می شدیم
آری انگار داشتیم پیدا می شدیم
افسوس
خیابان تاریک بود و ما گم شده بودیم.
****
وقتی گم شده بودیم
شب بود
من خواب بودم
وتو انگار حالا تنها گم شده بودی
خبری از لالایی نبود
کسی ناز و نوازشت نمی کرد
آهن بود و خروار خروار مصیبت
انگار گم شده بودی و قرار نبود دیگر پیدایت کنم.
*****
آخ سینا،
سینا،
سینای خوب من،
انگار من گم شده بودم
آری من گم شده بودم
و تو رفتی تا خورشید
تا افق
و من گم شده بودم
آی مردم
یکی مرا پیدا کند.....

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

گلی بر تاقچه

2 نقد/نظر/پیام(همینجا)
به تو: که همیشه هستی
- - - - - - - - - - - - -

برای پلاسیدن گلی دوست داشتنی
گریه نخواهم کرد
یادش را گوشه ی تاقچه گرامی خواهم داشت،
به باغی خواهم رفت
وبا عطر گلهای زنده سرمست خواهم شد
ایمان دارم،
روزگار تنهایی و دلتنگی پایان خواهد یافت......