۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

رفیق قدیمی من

0 نقد/نظر/پیام(همینجا)
رفیق؛
چهل و چند سال
تو مرا
و من تو را
کوچه به کوچه
شهر به شهر
از این خیابان
تا دورترین بیابان کشیده ایم.
من، از پا نشسته ام
-اما-
تو
هنوز ایستاده ای...
19 تیر 1394/ کیاشهر

۱۳۹۳ آبان ۲۹, پنجشنبه

پازل / برای اردشیر لرد

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)

«برای اردشیر لرد»
پازل را زیر و رو می کنم
 جا مانده تکه یی؛
 مثل جوانی مادرم در صف
و پاهای برادرم در جنگ...
29 آبان 93


۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه

«خاک و خون»

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)


صحرای پر ز شن،
یک دشت ارغوان
یک خاطر ملول و دو صد رنج و درد و آه......
**
آن روزهاگذشت،
این نیز بگذرد...
**
هرگزنیا،
آن غیرت بلند بلاکُش گذشت و رفت..
**
این نیز بگذرد.
31 شهریور 1391
افشین معشوری

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

غفلت و آدم برفی

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)

آدم برفی!

از شرم کدام غفلت؟

-در بارش بهارانه-

آب شده ای

غافل تر از تو بسیارند

آرام باش...

11 فروردین 1393

افشین معشوری

 

۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

«دارکوبها»

0 نقد/نظر/پیام(همینجا)

 

 
درهزاره های لال؛

جغد ها،

آواز می خواندند!

ماندیم تا امروز؛

دارکوبها راست می گفتند.

چهارم دی ماه 1391/ افشین معشوری

۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

«جهل»

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)

«جهل»

این؛

بار جهلی است

که چرخ پرگار بر دوش تو و من گذاشته...

آرام تر برو،

عروسک ات، روبه چهره ی خدا،

آرمیده است.

دوم مهر 1391

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

برای مرد اسکار ایران/اصغر فرهادی

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)


نام تو را اصــــــــغر فرهادی است

هم هنرت گســـــــترش شادی است

باد خــــــدا پشت و پناهت عـــزیز

حرف تو عشــق و ره آزادی است

زنده بمانی،  هنــــــــرت بیش باد

کاین هنرت ارثی و اجدادی(1) است

چشــــم بد از دورو برت دور باد

کهنه رقیب تو بســــــــی کور باد(2)

.....................................

پی نوشت:

1-   منظور: هنرنزد ایرانیان است و بس، زیرامی دانیم تجهیزاتی که فرهادی و همه ی سینماگران ایرانی(خصوصا مستقل ها) برای ساخت فیلم استفاده می کنند بسیار ناچیز تر از استانداردهای جهانی است..

2-   در بیت آخر عمدا از قالب مثنوی استفاده گردید.

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

آه سهراب...

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)
امروز؛
از هشت کتاب که نه،
حتا از هشتاد و هشت کتاب هم،
بره ای روشن نمی شود.
 زیرا؛
انبساط انار بی معنی است
و حتا شعرهایت،
دست آویزی است برای پزهای روشنفکری!!
آه سهراب؛
کاش آن روزها
بوم را سفره یی می کردی
و با رنگهایت
نقشی بر معده های گرسنه می زدی.
شاید امروز؛
پیغام ماهیها،
به گوش خدا می رسید.
.....................
پانزدهم مهرماه 1390
افشین معشوری

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

روزهایت پرتقالی

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)
تقدیم به خواهر زاده ی بیست و هشت روزه ام"یانا"
..













آهای ای دخترک؛
من حرف دارم با تو و این آمدن بشنو
کجا بودی ؟
نمی دانستی که اینجا تحفه بازار است؟
آهای ای دخترک؛
اینجا زمین است، مهد بی مهری
خوش آمد گویمت،
شادی و یک دنیا محبت
شور آوردی
نمی دانی چه بازاری است این سیاره ی خاکی
الهی روزهایت پرتقالی
روز و شبها سر دهی شادی
الهی شادمان باشی
و غم از گوشه ی قلبت فراری باد
نمی دانم که فردا
یا که فرداها چه خواهی گفت
نمی دانم چه خواهی سفت
عزیزم روزگاری بس سیاه است و غم انگیز است
نمی دانم،
نمی دانم چه خواهد شد در آن عهدی که در پیش است
برایت آرزوی خیردارم "جان یانا" باش سر زنده .....
.....
تقدیم به خواهر زاده یبیست و هشت روزه ام" سیده یانا موسوی راد"

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

آدم برفی

1 نقد/نظر/پیام(همینجا)























آه آدم برفی؛


کاش می دانستی دربهار،

ریشه ی کدام درخت خواهی بود
و زمستان آینده بر کدامین قله خواهی نشست.