۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

روزهایت پرتقالی

تقدیم به خواهر زاده ی بیست و هشت روزه ام"یانا"
..













آهای ای دخترک؛
من حرف دارم با تو و این آمدن بشنو
کجا بودی ؟
نمی دانستی که اینجا تحفه بازار است؟
آهای ای دخترک؛
اینجا زمین است، مهد بی مهری
خوش آمد گویمت،
شادی و یک دنیا محبت
شور آوردی
نمی دانی چه بازاری است این سیاره ی خاکی
الهی روزهایت پرتقالی
روز و شبها سر دهی شادی
الهی شادمان باشی
و غم از گوشه ی قلبت فراری باد
نمی دانم که فردا
یا که فرداها چه خواهی گفت
نمی دانم چه خواهی سفت
عزیزم روزگاری بس سیاه است و غم انگیز است
نمی دانم،
نمی دانم چه خواهد شد در آن عهدی که در پیش است
برایت آرزوی خیردارم "جان یانا" باش سر زنده .....
.....
تقدیم به خواهر زاده یبیست و هشت روزه ام" سیده یانا موسوی راد"

۱ نظر:

پروانه گفت...

درود برشما دایی بزرگوار
این چه روحی است عظیم
وین چه عشقی است بزرگ